جدول جو
جدول جو

معنی بطی شدن - جستجوی لغت در جدول جو

بطی شدن
کند شدن آهسته شدن کند شدن آهسته شدن مقابل سریع گشتن تند شدن
تصویری از بطی شدن
تصویر بطی شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بعید شدن
تصویر بعید شدن
دور شدن جدا ماندن دور شدن، جدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسر شدن
تصویر بسر شدن
بسر رسیدن بپایان رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصیر شدن
تصویر بصیر شدن
بینا شدن، دانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اسیر شدن گرفتار شدن، زندانی شدن، مزمن شدن تب بحیثیتی که اصلا قطع نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند شدن
تصویر بند شدن
به چیزی آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیغ شدن
تصویر بلیغ شدن
بلاغت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلد شدن
تصویر بلد شدن
دانستن، آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا شدن
تصویر بنا شدن
ساخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحث شدن
تصویر بحث شدن
مورد بحث قرار گرفتن موضوع سخن و گفتگو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخش شدن
تصویر بخش شدن
قسمت شدن تقسیم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطل شدن
تصویر باطل شدن
فاسد شدن، تباه گشتن، هیچ شدن، ناچیز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
گشاده شدن (درو مانند آن) گشود شدن مفتوح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باب شدن
تصویر باب شدن
رایج شدن رواج یافتن مدشدن
فرهنگ لغت هوشیار
بار گردیدن بصورت بار در آمدن، یا بار بگردن کسی بار گردن کسی شدن، سربار کسی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جری شدن
تصویر جری شدن
دلیر و جسور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط شدن
تصویر خیط شدن
بزبیاری بور شدن شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمی شدن
تصویر غمی شدن
غمگین شدن، اندوهناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
کنایه از شرمنده شدن، خفیف شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بند شدن
تصویر بند شدن
به چیزی چسبیدن، به چیزی آویختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکی شدن
تصویر یکی شدن
کنایه از متحد شدن، هماهنگ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلد شدن
تصویر بلد شدن
کاری را یاد گرفتن، راهی را شناختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنی شدن
تصویر غنی شدن
توانگر شدن بی نیاز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمی شدن
تصویر غمی شدن
اندوهناک شدن غمگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطی شدن
تصویر قاطی شدن
مخلوط شدن، بیکدیگر پیچیدن دو تن کشتی گیر مقابل سوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
زورمندشدن نیرو گرفتن توانا شدن زورمند شدن: کار آن مدعیان قوی شده بود و ذخایر بسیار بر قلعه برده
فرهنگ لغت هوشیار
سربرزانو نهادن و پشت خم دادن و مراقبه که کنایه از سر به زانو نهادن و بمراقبه رفتن باشد، خمیده شدن، دو تا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی شدن
تصویر ملی شدن
پا ترمش پا ترمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باب شدن
تصویر باب شدن
((شُ دَ))
مد شدن، معمول شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
((شُ دَ))
گشاده شدن، رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخش شدن
تصویر بخش شدن
((بَ. شُ دَ))
قسمت شدن، تقسیم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
((شُ دَ))
خوار شدن، کنف شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بند شدن
تصویر بند شدن
((بَ شُ دَ))
چسبیدن، محکم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیط شدن
تصویر خیط شدن
((شُ دَ))
بور شدن، شرمنده گشتن
فرهنگ فارسی معین